روزانه های غزل

یک غزل نا تمام

روزانه های غزل

یک غزل نا تمام

به علت لو رفت وبلاگ.. 

تعطیل شد

پای یه ادم کثیف به اینجا باز شد 

متاسفم....برای خودم. 

خدا حافظ برای همیشه.

در جستجو ی صرفه!!!!

من و مامان 

 

 ـ من در حمام!!!!: (صدای اواز) 

 

+ مامان قاعدتآ بیرون از حمام!!!: چه خبرته...ابو ببند... 

 

- اومدم حموم ...نیومدم افتاب بگیرم که!!! 

 

علت نوشت: منو بکش....سروته اویزون کن...حلق اویز کن....ولی نگو توی حموم در مصرف اب صرفه جویی کن!!!

رمضان امسال

این ماه رمضون ما خیلی دیگه داره استثنایی میشه! 

خوشم میاد از این مدلش.  

اینکه ظهر بیدارشم....همون روی تخت یه سر بیام نت. بعد اذان و نماز.بعد برنامه ی سمت خدا و همزمان نت. بعدش تلاوت قران همزمان با شبکه ی ۳-قم. بعد تکرار جراحت.بعد به ترتیب فیلمای دیگه و البته همزمان نت. بعدش احتمالآ اماده شدن برای رفتن به مسجد محل برای شرکت در سخنرانی یکی ار روحانیون بال و مشتی!!! 

بعدش اذان و نماز و افطار و شام...بعد دوباره نت....و همزمان تلوزیون. بعد اس ام اس دادن به ادیسون و نزدیکای ساعت ۲ خواب.....ساعت ۴:۱۵ بیدارباش سحری...اذان..نماز...خواب...تا ظهر. 

کلآ خیلی خوبه که توی اتاقم تلوزیون دارم رو به روی تخت...دراز که بکشم هم تلوزیون میبینم هم کیومرثو میذارم رو شیکمم و نتمو میام... 

به مامان میگم...من امسال زخم بستر میگیرم  

حالا اخر هفته میخوایم بریم واسه ۴۰ ام دایی من ۱۰ روز می مونم خونه خاله. 

احتمالا برنامه به طرز فجیعی عوض میشه. مخصوصآ عدم استفاده از نت...

یا الله

فکر کنم داره یه اتفاقایی دورم میفته که عاقبتش خیر نیست. 

خدایا دلم یه منجی  میخواد.....