روزانه های غزل

یک غزل نا تمام

روزانه های غزل

یک غزل نا تمام

سورپرایز

عاشق غافلگیر کردن آدمام.

امروزم یه دسته گل خریدم و رفتم محل کار خواهری و تولدشو تبریک گفتم. خودش که می گفت حسابی غافلگیر شده.

یه دسته گل دیگه هم گرفتم واسه مامان و روش کارت قدم نو رسیده مبارک چسبوندم و بردم محل کارش.کلی خندیدیم.

امروز البته اتفاق ناراحت کننده هم افتاد که چون اصلآ نمیخوام هیچ اثری ازش بمونه توضیح نمیدم.

خواهری عزیزیم تولدت مبارکیه.

woOOowWwoowowOWWowoOowooW

امروز صبح رفیق غافلگیرم کرد!

یهو گفت امروز میای خونمون با هم درس بخونیم؟منو میگی:

هی منتظر بودم بگه سر کاری بود!

خدا وکیلی اصلآ یادم رفته بود که دیگه بیرون دانشگاهم میشه با رفیق ارتباط داشت!

ببین چی شدم من!!!!

خلاصه زنگیدیم از رئیس بزرگ رخصت گرفتیم و همه چیز هماهنگ شد.

اول قرار بود بیایم دم خونه ی ما و ساندویچ بگیریم واسه نهار و منم ماشینو بردارم و بریم که قبل از اینکه دم یونی سوار ماشینش بشیم بوی تن ماهی به مشام بنده خورد و مام که وووییییییااااار داریم بوی هرچی میاد سزیع هوس میکنیم....برنامه رو ۳سوته عوض کردیم و منم گفتم با آژانس برمیگردم. پس مستقیم رفتیم خونشون.

کشته ی این تغییر برنامه های ضربتی و بی عیب و نقصمونم.

دیگه بگذریم از خنثی کردن بمبی مثل تن ماهی روی گاز در ظرفی که آبش تموم شده بود در ثانیه های آخر و گذشتن خیر از بیخ بیخ گوشمون!(الان گذشتیما!!!)

یا مثلآ بگذریم از ترکیدن خودمون!!!انقدر خوردیم که ته حلقمون سطح مایع هوا قابل مشاهده بود!

خلاصه کلآ بگذریم از اینکه چقدر خوش گذشت!

همه رو ول کن.....من هنوز باورم نمیشه ....هی منتظرم از خواب بپرم!

خدایا...ببین من با چه چیزایی خوش مرگ!!!!(مهلک تر از ذوق مرگ)میشم!




روز ترکونی بود و باید ثبت میشد!

پ ن:درسم خوندیما....کلی رضایت بخش بود.

خدارو شکر.

خل شدیم رفت!

ما ۷ اردیبهشت امتحان داریم.امتحان حذفی بخش اطفال.

ما درس نمیخوانیم.

ما میخواهیم نمره ی خوبی بگیریم.

ما چکار کنیم؟

اهان فهمیدیم!

ما باید درس بخوانیم!!!

خندیدن

امروز اقای نگهبان دانشگاه عطسه میکرد میگفت ایشالا!!!!!!کلی خندیدیم.

امروز اتوبوس توی یه ایستگاخ نگه داشت یه خانومه از پایین پرسید:خانوم بهشتی همون آرژانتینه!!!!تنها بودم نخندیدم!

دوشنبه که میخواستیم بریم اون یکی بیمارستان توی راه به خیلی چیزا خندیدیم مثلآ:

داشت با من حرف میزد یهو دید من نیستم!نگو من گیر گرده بودم به درخت!!!!!

میخوام بگم کلا وقتی با همیم خیلی میخندیم اما وقتی تنها باشم خنده ام نمیگیره!









کلافه


اوضاع داره پیچیده میشه....

روز به روز....

اصلآ داره گره میخوره...

خدایا به دادم برس.