روزانه های غزل

یک غزل نا تمام

روزانه های غزل

یک غزل نا تمام

خل شدیم رفت!

ما ۷ اردیبهشت امتحان داریم.امتحان حذفی بخش اطفال.

ما درس نمیخوانیم.

ما میخواهیم نمره ی خوبی بگیریم.

ما چکار کنیم؟

اهان فهمیدیم!

ما باید درس بخوانیم!!!

نظرات 3 + ارسال نظر
شیما جمعه 26 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:16 ب.ظ http://in-rozha.blogsky.com

تو رو خدا جان من بگو از کجا فهمیدی باید درس بخونی؟؟؟؟
من اول تیر کنکور دارم تا حالا یک کلمه نخوندم حالا همه ی این جمله ها رو هم واسه خودم تکرار میکنم اما چرا به نتیجه ی پایین نمیرسم من؟؟؟؟:دی

یه ندای درونیه. باید خوب به خودت گوش بدی. البته در کنارش یه جاتم باید درد بگیره.نمیدونم تو بهش چی میگی!من میگم وجدان.الان در حد مرگ درد میکنه.چیزی راجع به درد زایمان شنیدی آیا؟

شیما شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:04 ق.ظ

خوب وجدانم که از بس درد کشید منفجر شد به لقا ا... پیوست اما بازم من نفهمیدم که ای بابا راهش اینه که باید درس بخونیم:دی
من درست بشو نیستم مادر!!!!
خوش به حال تو

شاهنامه آخرش خوندنیه! حالا بذار ببین من چقدر دووم میارم!

من بازم همون سلام دوست عزیزم سه‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:43 ب.ظ

وبلاگت خیلی قشنگه من که حسابی براش خندیدم طنز تو کلامت خیلی قشنگه (لبخند)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد