روزانه های غزل

یک غزل نا تمام

روزانه های غزل

یک غزل نا تمام

حمایت از صنایع دستی....حمایت از فرهنگ و تمدن ایرانی

امروز رفتم نمایشگاه صنایع دستی. 

فوق العاده بود. 

بهتون پیشنهاد میکنم حتما یه سری بزنید.مصلی امام خمینی. 

من امروز کلی کیف کردم. 

فقط یه چیزی اونجا آزار دهنده بود! اونم چونه زدن سر قیمت !!!! 

یکی نبود بگه بابا....این بنده های خدا کلی وقت میذارن...چشم میذارن...با اون انگشتای هنرمندشون یه اثر فوق العاده میسازن حالا تو حیفت میاد 2قرون پول خرج کنی؟ 

حالا اگه بگن فلان تی شرت مارکدار 200 اونمنه که واسه در آوردن چشم این و اون راحت پول میدی.... 

حالا من میخوام دهن مبارکو باز نکنما....نمیشه که..... 

خلاصه برید آقا...خوبه....برید ....بخرید.....تخفیفم نگیرید.....

پایان بخش اطفال

تا ۵شنبه ی هفته ی دیگه با خر درگیرم! بزن بزنه! نمیام اینجا!

خدافظی فعلا.

دخترک

امروز یه دختر حدودآ ۴ ساله اومد درمونگاه.تا دکتر رفت طرفش شرو کرد نق نق زدن. نشسته بود روی تخت....استاد بهش گفت بگیر بخواب بینم!

و اون خوابید!!!! خیلی خندیدیم. قشنگ خودشو زد به خواب....چشماشم به زور بسته بود!