روزانه های غزل

یک غزل نا تمام

روزانه های غزل

یک غزل نا تمام

زرد شدم م م م م م م

  

یعنی من از ساعت ۴:۴۵ تا همین الان این بوده قیافه ام! 

امروز سنسی ناغافل ازم امتحان گرفت و من قبول شدم و کمربند زرد کاراته گرفتم!  

 

فردا باید برم دانشکده برای امتحان پره انترنی ثبت نام کنم.....این در حالیه که هنوز نه تنها پروپوزال ندادم بلکه موضوع هم ندارم و بلکه تر اینکه استاد راهنما هم ندارم!  

کلا نمیدونم باید چیکار کنم. تا پروپوزال ندیم نمیذارن امتحان بدیم! خدا به خیر کنه! 

 

من از سال ۳ تو فکر پایان نامه بودم...خیلی ام فکر میکردم. از انواع بررسی های بی سرو ته بدم میومد...از کار روی موش و خرگوش و میمون بدم میومد.... 

دوست داشتم به یه چیزی برسم اما نمیدونستم چی! 

برای همینه که تا الان هیچکاری نکردم....چون به هیچ نتیجه ای نرسیدم... 

یعنی رسیدما ولی عملی نبود! بودجه و پایه و وقت و مغز و ... که من هیچکدوم رو نداشتم!!!!! 

الان مجبورم با عجله تصمیم بگیرم.... 

اما هنوزم دست از فکر کردن بر نداشتم! باید یه سامانی به این ذهن آشفته بدم.... 

کلا خیلی خوشحالم که گول خوردم و رفتم باشگاه ثبت نام کردم. آدم گاهی تو زندگیش یه گولایی میخوره که کلی بهشون افتخار میکنه. 

منم گول خوردم و رفتم باشگاه...حالا تنها ساعتی که میتونستم برم...ورزش کارانه بود! 

گفتم میرم میخندم کلی فوقش. 

انقدر خوش میگذره تو این کلاس به من... 

مخصوصا کتکایی که میخورم! 

مثلا سنسی (نام استاد در ورزش کاراته!) میگه ۴۰۰ تا دراز نشست بزنید....بعد خب مام این وسط مجبوریم زیرابی بریم خب!!!! فقط خدا نکنه بفهمه!!!! از اونور سالن داد میزنه...دکتتتتتتتر....و میاد به سمتم و اوه اوه! 

خوشم میاد ازش 

امروز دراز نشست نزدیم...به جاش شیرینی خوردیم کلا امروز زیاد خندیدیم کلی خوش گذشت. فقط کم درس خوندم! حالا میرم میخونم خب!

بالا بری پایین بیای فایده نداره 

وقتی میگم حس درس خوندن ندارم یعنی ندارم! 

امروز رفتم شلوار بگیرم......اندازم نبوود!!!!!! یعنی اونی که من خوشم اومد ازش برام کوچیک بود!!!! 

من قبلنا دست رو هرچی میذاشتم میشد بخرم...اصلا پرو نمیکردم تو مغازه! این اولین بار بود که اینجوری شد! 

چااااااااق شدم یعنی؟ ننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننه! 

باورم نمیشه. 

البته به دنبال این ۲ماه باشگاه رفتنم خوراکم شده دو برابر! که البته به علت شکست عشقی ای که امروز خوردم تصمیم گرفتم رژیم غذاییم رو رعایت کنم و خودمو کنترل کنم!!!! واقعا خیلی زشته هااااا! 

خیلی پشیمونم که دارم روز به روز به امتحان نزدیک میشم اما کلی از وقتمو دارم هدر میدم. 

به یه نفر احتیاج دارم که محکم بکوبه تو گوشم!!!!!!تا عقلم بیاد سر جاش! به هرکی میگم...دلش نمیاد!!!! 

اینارو اینجا نوشتم که توی رودربایستی گیر کنم!

بالا بری پایین بیای فایده نداره 

وقتی میگم حس درس خوندن ندارم یعنی ندارم! 

امروز رفتم شلوار بگیرم......اندازم نبوود!!!!!! یعنی اونی که من خوشم اومد ازش برام کوچیک بود!!!! 

من قبلنا دست رو هرچی میذاشتم میشد بخرم...اصلا پرو نمیکردم تو مغازه! این اولین بار بود که اینجوری شد! 

چااااااااق شدم یعنی؟ ننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننه! 

باورم نمیشه. 

البته به دنبال این ۲ماه باشگاه رفتنم خوراکم شده دو برابر! که البته به علت شکست عشقی ای که امروز خوردم تصمیم گرفتم رژیم غذاییم رو رعایت کنم و خودمو کنترل کنم!!!! واقعا خیلی زشته هااااا! 

خیلی پشیمونم که دارم روز به روز به امتحان نزدیک میشم اما کلی از وقتمو دارم هدر میدم. 

به یه نفر احتیاج دارم که محکم بکوبه تو گوشم!!!!!!تا عقلم بیاد سر جاش! به هرکی میگم...دلش نمیاد!!!! 

اینارو اینجا نوشتم که توی رودربایستی گیر کنم!

یه صندلی...در صورتی میتونه سنگین ترین وزن دنیا رو تحمل کنه که ۴ تا پایه ی محکم و سالم داشته باشه...