روزانه های غزل

یک غزل نا تمام

روزانه های غزل

یک غزل نا تمام

بالا بری پایین بیای فایده نداره 

وقتی میگم حس درس خوندن ندارم یعنی ندارم! 

امروز رفتم شلوار بگیرم......اندازم نبوود!!!!!! یعنی اونی که من خوشم اومد ازش برام کوچیک بود!!!! 

من قبلنا دست رو هرچی میذاشتم میشد بخرم...اصلا پرو نمیکردم تو مغازه! این اولین بار بود که اینجوری شد! 

چااااااااق شدم یعنی؟ ننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننه! 

باورم نمیشه. 

البته به دنبال این ۲ماه باشگاه رفتنم خوراکم شده دو برابر! که البته به علت شکست عشقی ای که امروز خوردم تصمیم گرفتم رژیم غذاییم رو رعایت کنم و خودمو کنترل کنم!!!! واقعا خیلی زشته هااااا! 

خیلی پشیمونم که دارم روز به روز به امتحان نزدیک میشم اما کلی از وقتمو دارم هدر میدم. 

به یه نفر احتیاج دارم که محکم بکوبه تو گوشم!!!!!!تا عقلم بیاد سر جاش! به هرکی میگم...دلش نمیاد!!!! 

اینارو اینجا نوشتم که توی رودربایستی گیر کنم!

نظرات 1 + ارسال نظر
چوپان یکشنبه 25 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:58 ق.ظ http://www.sazechoopan.blogfa.com

سلام!!
عجب لحظه ایه وقتی حس درس نداری!
اون لحظه آدم به هر کار غریبی رو میاره جز درس!

و اغلب لحظات من همین طور بی حس میگذرن!
خوش اومدی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد