روزانه های غزل

یک غزل نا تمام

روزانه های غزل

یک غزل نا تمام

روزنامه!

خاله ی عزیزم بعد از ۶ ماه برگشت. 

تا حالا انقدر ازمون دور نبود. 

دلم کلی براش تنگ شده بود. 

خدایا شکرت که قبل ازاینکه به یه سفر طولانی بره فهمیدم که چقدر برام عزیزه و قدرشو بیشتر میدونم. 

امروز اول شهریوره. از دکتر بودن مام فقط دارو پرسیدنشو بلدن!!!! هیشکی نیست بگه بابا...دکتر...روزت مبارک!!!! 

همه چیزو باید بهشون بگم؟ 

البته خوواهر خانمی گلم به عنوان هدیه ۷ سیزن آناتومی گری رو برام خریده.دستش درد نکنه.

نظرات 4 + ارسال نظر
Maryam, Me & Myself چهارشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 04:03 ب.ظ http://maryami-myself.blogfa.com

پزشکی می‌خونی مگه؟

Maryam, Me & Myself چهارشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 04:27 ب.ظ http://maryami-myself.blogfa.com

عرض شود که.. خب اگه قول بدی فحش ندی میگم :دی
برگشتم بلاگ قبلی‌م. هر کاری کردم دیدم واقعاً آدم نمی‌تونه یه بلاگ ۸-۷ ساله رو به خاطر یه آدم مزاحم بذاره بره.
همین دیگه (-:
خوش باشی

فحش چرا بدم ؟
میفهمم چی میگی.تجربشو دارم
البته من بر نگشتم.اما هنوزم میرم سر میزنم
خوبه.تو هم خوش باشی

مجید یکشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 05:49 ب.ظ

مگه دکترا غیر از دارو چیز دیگه هم بلدن؟

پَ نَ پَ!

مجید سه‌شنبه 15 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:40 ق.ظ http://mjd-him.blogfa.com

تولد قبول!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد