روزانه های غزل

یک غزل نا تمام

روزانه های غزل

یک غزل نا تمام

خداحافظ.

ما فردا دقیقآ توی هیر و ویری!!! میخوایم بریم مسافرت! 

خدایا ....از اون بالا نیفتیم پایین! 

خدایا نه فقط ما....همه را از سوانح هوایی و زمینی و دریایی مصون بدار. 

بارالها...پول نداریم گوسفند نذر کنیم....حالا شما بزرگی کن یه تخفیفی بده...قول میدیم برگشتیم آدم بشیم. 

خدایا خودت میدونی ما بلد نیستیم توی مسافرت درس بخونیم....جون عمه!!! ی خودمون یه کاری کن امتحان روانمونو خوب بدیم. 

خدایا...ممنون 

 

احتمالآ برگشتیم سوسول بازی در میاریمو یه چند تا عکس از سفرمون میذاریم اینجا. 

خدافظی فعلآ انشاالله!!!

نظرات 1 + ارسال نظر
حمید سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:49 ب.ظ http://jarrah.tk

با هواژیما رفتن دل شیر می خواد

یه دل شیر و یه کله ی خراب!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد