روزانه های غزل

یک غزل نا تمام

روزانه های غزل

یک غزل نا تمام

در به در

داشتم دنبالش میگشتم... 

دقیقآ نمیدونم چرا! نمیدونم چرا نفرت جلو ی کنجکاوی هامو نمیگیره... 

بعد به خودم اومدم و گفتم: 

یعنی تو انقدر بیکاری؟ فقط ۱۰ روز تا امتحانت مونده و چهارشنبه تا جمعه بعد از سالها میخوای بری به سفری که دوست نداری حتی یه لحظه ش هم صرف درس خوندن بکنی.... 

تو بیکار نیستیی! 

دست برداشتم! 

 

 

شده تا حالا سوال یه نفر انقدر احمقانه به نظرت برسه که بخوای خودتو حلق آویز کنی؟؟؟ 

امروز به برکت دانشجوهای ارشد روانشناسی این اتفاق افتاد...اونم چند بار!!!! 

 

 

خدا بگم این کامران احمدی رو چیکارش کنه! 

۲تا گاید لاین روان و عفونی گرفتم شد ۳۸ تومن! تازه سی دی هاش تموم شده بود! 

تنها حسی که بعد از خرید کتاباش بهم دست میده آسوده بودن وجدانمه! 

چون حتی اگر بمیرم حاضر نیستم کتاباشو کپی کنم. 

اقای احمدی....جان عزیزت...یکم تخفیف بده بابا...ما مشتریتیم به مولا!

نظرات 1 + ارسال نظر
محمد شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:13 ب.ظ http://mohamadtanha2@blogfa.com

سلام
وبلاگ جالبی داری . اگه با تبادل لینک موافقی یه سری به ما بزن. وقتی لینک کردی پیام بده با هر اسمی خواستی لینکت کنم.
خدانگهدار
mohamadtanha2@blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد