هیچی به اندازه ی اینکه از خواب پاشم و ببینم (....)!!!!!ام اومده خونمون حالمو بد نمیکنه!!!!
قسمت هیجان انگیز قضیه اینجاست که ببینی بابات از خونه رفته بیرون و چون میدونسته این مهمون عزیز!!!!!!!!داره میاد در اتاقشونو قفل کرده!
مامانم خونه نیست ...رفته اعتکاف خوش به حالش....
ما همه خواب بودیم....
ازش متنفرم.......
هر وقت حس میکنه خونه ی ما یه خبرایی هست میاد که زیر زبونمونو بکشه ......
مام که صندوقچه ی اسرار.....عمرآ بذارم بویی از قضیه ببره!
تا چشش دراد۱
دعا کنید شب نمونه وگرنه روزگارتون سیاهه!
------------------------------------------------------------
بعد نوشت: شب نموند ولی توی همون 6...7 ساعت دهنمونو اسفالت کرد!